«بردگی داده» وضعیتی است که بیشتر مردم دنیا در آن به سر میبرند؛ یعنی برای اینکه خدمات آنلاین رایگان بگیرند، اطلاعات شخصی خود را در اختیار شرکتهای تکنولوژی میگذارند.
از وقتی در ماه مارس مشخص شد که شرکت مشاوره سیاسی کمبریج آنالیتیکا دادههای مربوط به ۸۷ میلیون کاربر فیسبوک را با حقه به دست آورده، اعتراضها نسبت به بازنگری در مورد تسلیم دادههای شخصی بیشتر شده است. حتی صدر اعظم آلمان، آنگلا مرکل، خواستار قیمتگذاری برای دادههای شخصی شده و از محققان خواسته فکری به حال این موضوع کنند. با توجه به اینکه جمعآوری و بهرهبرداری از دادههای شخصی امروزه در تسلط شرکتهای بزرگ تکنولوژی است، به نظر میرسد رویکرد فروش دادههای فردی فعلا بینتیجه است.
اما چه میشد اگر مردم واقعا روی دادههای خود کنترل داشتند و غولهای تکنولوژی برای دسترسی به این دادهها ملزم به پرداخت پول بودند؟ این اقتصاد داده-محور چه شکلی خواهد بود؟
این اولین بار نیست که یک منبع اقتصادی مهم که در دسترس همه است، به مالکیت و تجارت کشیده میشود. این اتفاق به طور مثال، برای زمین و آب هم رخ داده است. اما دادههای شخصی بر خلاف منابع فیزیکی نمونهای از کالاهای «غیررقابتی» هستند؛ به این معنا که بیش از یک بار میتوانند مورد استفاده قرار بگیرند. در واقع هر چقدر این دادهها بیشتر استفاده شوند، برای جامعه بهتر است.
اما مردم زمان یا تمایلی برای پیگیری اطلاعاتی که تولید میکنند ندارند و نمیتوانند ارزش این اطلاعات را تخمین بزنند. به همین دلیل، بهتر است اتحادیههای داده مثل اتحادیههای کارگری تشکیل شوند تا مجرایی باشند برای پیگیری مشارکت دادهای اعضای اتحادیه و شرکتهای هوش مصنوعی که از این دادهها نفع میبرند.
اگر هوش مصنوعی همچنان روندی که مورد انتظار است را طی کند، تقاضا برای داده بیشتر و بهتر میشود. اگر یک شرکت تکنولوژی بزرگ پرداخت پول بابت خرید این دادهها را شروع کند، بقیه شرکتها هم این کار را خواهند کرد و در این صورت مردم خودشان دادهها را برای آنها فراهم میکنند. با اینکه حاشیه سود غولهای تکنولوژی کم میشود، اما کسبوکار آنها به طور کلی بزرگتر خواهد شد.
از نظر کارشناسان مخالف، حتی اگر برای دادهها پول پرداخت شود، مبلغ آن ناچیز خواهد بود مثلا اگر فیسبوک سود خود را بین همه کاربران ماهانه خود تقسیم کند، به هر کدام سالانه فقط 9 دلار میرسد. اما چنین محاسبهای این واقعیت را در نظر نگرفته که عصر داده تازه شروع شده. اگر بخواهیم هوش مصنوعی را مثلا به برق تشبیه کنیم، باید بگوییم وقتی استفاده از برق در اواخر قرن ۱۹ شروع شد، کل یک شهر فقط معادل یک خانوار امروز برق مصرف میکرد.
جوامع در نهایت مجبورند مکانیزمی برای توزیع متوازن ثروت به دست آمده از هوش مصنوعی پیدا کنند و غیرمنطقی نیست که تصور کنیم روزی همه کارگران دادهای دنیا سر این موضوع با هم متحد خواهند شد.