برای رضایت‌مندی باید جنگنده باشید

یکی از مسائلی که بسیاری از کارآفرینان و مدیران بزرگ در دنیا به‌عنوان علت دستیابی به موفقیت معرفی می‌کنند، خودشناسی است. وقتی مصاحبه‌ها یا مقالات آنها را می‌خوانیم تقریبا بدون استثنا مشاهده می‌کنیم چنانچه شناخت درستی از خودمان نداشته باشیم، به دست آوردن موفقیتی بزرگ تقریبا غیرممکن خواهد بود. هرچند در گذر زمان تصور می‌کنیم خودمان را شناخته‌ایم، اما در حقیقت افراد کمی هستند که به دید عمیقی نسبت به خودشان دست یافته‌اند.

وقتی به لیست کتاب‌هایی که افرادی مانند بیل گیتس یا وارن بافت معرفی می‌کنند نگاه می‌کنیم، همیشه در این بین کتاب‌هایی را پیدا می‌کنیم که به نوعی به خودشناسی مربوط می‌شوند. گاهی این کتاب‌ها، قصه افرادی هستند که توانسته‌اند در طول مبارزه برای حل مشکلات‌شان، خود را بهتر بشناسند. قصه برخی از این افراد ممکن است اشتراکاتی با آنچه ما نیز تجربه کرده‌ایم یا هر روز با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم داشته باشند. در این مجموعه از مرور کتاب‌هایی که هر مدیری باید بخواند، هرازگاهی به این قبیل کتاب‌ها نیز خواهیم پرداخت.کتاب «جنگجوی عشق» با عنوان اصلی Love Warrior، نوشته خانم گلنون دویل (Glennon Doyle) یکی از این کتاب‌هاست که خانم اپرا وینفری به هر کارآفرینی خواندن آن را توصیه می‌کند. به‌خصوص به مدیران و کارآفرینان زن.

این کتاب در ۲۶۳ صفحه در سال ۲۰۱۶ به چاپ رسید و به‌عنوان پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز در حوزه خاطرات انتخاب شده است. خانم دویل، نویسنده و فعال اجتماعی، در سال ۲۰۰۹ وبلاگی ساخت با عنوان مامستری (momastery) که بر وزن کلمه انگلیسی monastery به معنای معبد ساخته شده بود. وجه تسمیه آن، این بود که مادران تجربه‌های روزمره خود را که زندگی را برای‌شان سخت‌تر می‌کند، به اشتراک بگذارند. از همان ابتدا نوشته‌های خانم دویل به سرعت در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شدند. او که در کنار نگارش، موسس و مدیر یک موسسه خیریه حمایت از زنان و کودکان قربانی خشونت نیز هست، تاکنون توانسته است برای جمعیت مورد حمایت این موسسه بیش از ۴ میلیون یورو کمک مالی جذب کند.کتاب «جنگجوی عشق» داستان زندگی گلنون دویل است. خانم دویل در دوران نوجوانی دچار اختلالات خوردن نظیر پرخوری افراطی یا کم‌خوری افراطی می‌شود و مدتی در بیمارستان بستری می‌شود. در سال‌های بعد از آن و در طول دوره دانشگاه به مصرف شدید الکل روی می‌آورد و به آن معتادمی‌شود. در نتیجه مصرف بی‌رویه الکل قبل از بارداری، متوجه می‌شوند ممکن است نوزادشان دچار سندروم دان شده باشد.

با وجودیکه از زمان بارداری خانم دویل مصرف الکل خود را کاهش می‌دهد و وابستگی‌اش را به آن کاملا قطع می‌کند، اما حسافسردگی و کلافگی همچنان در سال‌های بعدی نیز با او باقی می‌ماند. این حس پوچی که در بخش‌های بسیاری از کتاب و در دهه‌های مختلف با او همراه است، روابط او را با همسرش تحلیل می‌برد. میان او و همسرش هیچ حرفی برای گفتن وجود ندارد؛ تقریبا هیچ تفریح مشترکی پیدا نمی‌شود؛ زندگی گلنون به یک روتین بدل شده است: از صبح برای آماده کردن سه فرزند خود بیدار می‌شود، پس از آن خودش سر کار می‌رود، همه از مدرسه یا محل کار باز می‌گردند، شام می‌خورند، تلویزیون تماشا می‌کنند و می‌خوابند و فردا صبح، روز از نو روزی از نو.

این حس پوچی تا جایی پیش می‌رود که خانم دویل مطلع می‌شود همسرش به او خیانت کرده است. در اینجا باید بزرگ‌ترین تصمیم خود را بگیرد: بماند یا برود؟

بسیاری از زنان در چنین شرایطی با دو دیدگاه مواجه هستند؛ یکی نسخه‌هایی است که زنان را به ادامه راه تشویق می‌کنند و صرفا از مادران یک قربانی می‌سازند. زنانی که نمی‌توانند بهبودی در خانواده ایجاد کنند و تنها به این دلیل که فرزندان‌شان احتمالا بدونپدر نشوند، یا مجبور نباشند با نامادری سر و کله بزنند، تصمیم به ادامه زندگی با مردی که به آنها خیانت کرده است، می‌گیرند.در مقابل این تصمیم، راه‌حل دیگری است که به سرعت جدایی را توصیه می‌کند. اینکه خودت را نجات بده، بدون اینکه حرف‌های طرف مقابل را شنیده باشی. نویسنده کتاب نیز در این دو راهی گیر می‌افتد، اما تصمیم می‌گیرد، برای باز کردن یک راه سوم میانه بجنگد.

خانم دویل تصمیم می‌گیرد خودش و زندگی‌اش را متحول کند و مهم‌ترین دلیلش برای این کار دو دخترش هستند. او به این فکر می‌کند که بدون شک دخترانش نیز در آینده با چالش‌های بزرگی روبه‌رو خواهند شد و او به عنوان یک مادر باید بتواند پاسخ مناسبی برای سوالات آنها و حمایت شان برای پشت سر گذاشتن مشکلات داشته باشد.در این بین با دیدن اینکه همسر او نیز برای عوض کردن خود به روانشناس مراجعه می‌کند، تصمیم می‌گیرد «تصمیم‌گیری» را به تاخیر بیندازد.

شاید یکی از دشوارترین کارهایی که ممکن است در زندگی، چه خصوصی و چه حرفه‌ای، با آن روبه‌رو شویم این باشد که زمان مناسب برای تصمیم‌گیری را تشخیص دهیم. هرچند امروزه در همه جا درباره این می‌شنویم که «قدرت خود را برای تصمیم‌گیری سریع افزایش دهید» یا این قبیل عبارت‌های تبلیغاتی، اما واقعیت این است که هر تصمیمی وقتی بهترین نتیجه را خواهد داد که بتوانیم آن را در فرصت مناسب اتخاذ کنیم. در شرایطی که تازه متوجه بروز بحران می‌شویم، چه در زندگی و چه در کار، ممکن است بهترین موقعیت برای تصمیم‌گیری نباشد.زمانی که به شدت عصبانی هستیم و قصد داریم تمامی تقصیرات را به گردن دیگران بیندازیم یا اصولا به دنبال مقصر می‌گردیم، بعید است بتوانیم عواقب تصمیم خود را حدس بزنیم.

نویسنده کتاب جنگجوی عشق برای اینکه دچار چنین اشتباهی نشود، به جای تصمیم‌گیری سریع ترجیح می‌دهد به خودش فرصت دهد. هرچند در ابتدا این کار را صرفا به خاطر خودش انجام می‌دهد، اما با دیدن اینکه همسر او نیز قصد جنگیدن برای تغییر را دارد، مصمم‌تر می‌شود که مدتی صبر کند. در این راه به دنبال کشف علت عدم رضایت، علت اعتیاد به الکل در جوانی و حس همیشگی پوچی می‌رود.

این جست‌وجو در نهایت به این ختم می‌شود که خانم دویل شناختی بسیار عمیق از خود به دست می‌آورد. به بخش‌های ناشناخته شخصیت خود نزدیک می‌شود، بدون اینکه از روبه‌رویی با نقاط ضعف خود واهمه داشته باشد. در تمام این مدت، خانم دویل افکار خود را از طریق وبلاگ خود با سایرین به اشتراک می‌گذارد. در پاسخ‌هایی که از خوانندگانش دریافت می‌کند، متوجه می‌شود، او در این مسیر تنها نیست. او پیام‌های زیادی دریافت می‌کند که فرستادگان آن اعتراف می‌کنند، هیچ‌گاه جرات بیان این مشکلات را نداشته‌اند.آنها مشکلات‌شان را مشابه گلنون می‌بینند، با این تفاوت که شاید هرگز جرات بر زبان آوردنش را نداشته‌اند. وقتی بتوانیم یک مشکل را بر زبان بیاوریم یعنی آن را پذیرفته‌ایم. اینکه چقدر می‌توانیم در حل مشکلات موفق شویم به فاکتورهای مختلفی بستگی دارد، اما بدون شک تا زمانی که از پذیرفتن خود مشکل شانه خالی کنیم، هرگز قادر نخواهیم بود راه حلی برای آن بیابیم؛ در نهایت ممکن است تنها تظاهر کنیم که مشکل را حل کرده‌ایم.

او در صفحه «درباره ما» در سایت خود نوشته است، اینجا انجمنی است از افرادی که تصمیم گرفته‌اند تظاهر کردن به اینکه زندگی سخت نیست را کنار بگذارند. او قبول می‌کند، زندگی می‌تواند گاهی اوقات خیلی سخت باشد، اما در عین حال نیز می‌تواند خیلی زیبا باشد. در واقع زندگی ترکیبی از این دو است؛ هم سخت و هم زیبا.به این دلیل که خانم دویل راه رفته خود را به‌عنوان حرف دلش برای دیگران بازگو می‌کند، حرف‌هایش به دل سایرین می‌نشیند. او معتقد است، مانند بسیاری از دیگر افراد، از دوران نوجوانی، برای محبوب شدن، یک شخصیت تصنعی در درون خود پرورش داده است. شخصیتی که برای دهه‌ها همراه اوست، هرچند او را به ظاهر محبوب جلوه می‌دهد اما هیچ‌گاه نتوانسته است حس خوب دوست داشته شدن را در درون او ایجاد کند. این نقاب را افراد زیادی به چهره می‌گذارند.

 از زمانی که تصمیم می‌گیرد، این شخصیت غیرواقعی را از خود دور کند و خود خودش باشد، زندگی هم چهره دیگری از خود به او نشان می‌دهد. برای بسیاری از مردم ممکن است این جملات تنها شعار یا حرف‌های کلیشه‌ای باشند، اما برای کسانی که می‌توانند با خودشان روراست باشند، دیگر کلیشه‌ای نخواهند بود. خانم گلنون که سال‌ها با مشکلاتش دست و پنجه نرم کرده است، در نهایت می‌تواند به دختران کوچکش توضیح دهد که معنای واقعی زیبایی و محبوب بودن فراتر از ظاهر آنهاست. آنچه بازارهای مصرفی برای «دوست داشته شدن» القا می‌کنند، لزوما حس رضایت نخواهند آفرید.کتاب جنگجوی عشق، اثری جذاب و الهام‌بخش است که زندگی انسان در مواجهه با سختی‌ها و مشکلاتی به ظاهر حل‌نشدنی را به تصویر می‌کشد.

این مطلب در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۹۷ در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسید.