دنبال راه‌های میانبر نروید!

هشتگ‌ها، راه‌های میانبر؟

بخش هجدهم

هر چه جولیا بیشتر با هشتگ‌ها کار می‌کرد، بیشتر به مفید بودن آنها پی می‌برد. حالا دیگر می‌دانست که از هشتگ‌ها می‌تواند به‌عنوان ابزاری استفاده کند که کمپین‌های مختلف را دنبال کند. هشتگ‌هایی که برای گروه خاصی از پیام‌ها طراحی کرده بود یا از قبل توسط سایران طراحی شده بودند، این امکان را به او می‌دادند تا بتواند پیام‌های مختلف را دسته‌بندی کند. به عبارتی کاربردهای مختلفی را برای هشتگ‌ها یافته بود:

• برخی از هشتگ‌ها مانند هشتگ‌های برند، به او کمک می‌کردند تا برچسبی را به پست‌هایی بزند که یا درباره محصولات شرکت بودند یا پیامی از اهداف و اتفاقات مربوط به شرکت را شامل می‌شدند.

• برخی دیگر از هشتگ‌ها باعث می‌شدند تا پستی که ارسال می‌کند در مجموعه‌ای از علاقه‌مندی‌های افراد قرار بگیرند که یک موضوع خاص را دنبال می‌کنند.

• برخی دیگر از هشتگ‌ها را صرفا مخصوص یک کمپین تبلیغاتی خاص تعریف می‌کرد و به این ترتیب می‌توانست میزان واکنش و تعامل کاربران شبکه‌های اجتماعی را با آن کمپین مخصوص بسنجد.

• دسته دیگر از هشتگ‌ها هم که به واسطه یک موضوع روز یا تاریخی خاص بین کاربران و برای بازه زمانی خاصی به کار می‌رفتند می‌توانستند به جولیا کمک کنند تا محتوایی را که به زمان خاص یا اتفاقی ویژه، اما گذرا بستگی داشت به معرض نمایش بگذارد.

هرچند که جولیا سعی می‌کرد با کمک گرفتن از خانم گراتن به‌عنوان مشاور اصلی در بازاریابی دیجیتال و همچنین بررسی راهکارهای مختلف که در جای جای اینترنت می‌توانست پیدا کند، خود را به مهارت‌های بیشتری تجهیز کند، اما می‌دانست که در عین حال باید صبور باشد. خانم گراتن بارها به او گوشزد کرده بود که موفقیت در شبکه‌های اجتماعی و برندسازی در این فضاها چیزی نیست که یک شبه به دست بیاید. بسیاری از شرکت‌ها برای اینکه هرچه سریع‌تر مسیر طولانی بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی را بپیمایند، به خرید دنبال‌کننده یا لایک یا مواردی مشابه می‌پرداختند. این را هم خانم گراتن می‌دانست و هم جولیا و هم هر کس دیگری که کمی در زمینه بازاریابی دیجیتال فعالیت کرده بود.

«اما واقعا چقدر از این مسائل به بالا رفتن فروش یا شناخت یک برند یا محصول کمک می‌کنند؟» این سوالی بود که خانم گراتن بارها از جولیا (و هر مشتری دیگری) پرسیده بود.

جولیا هم که از طرفی تحت تاثیر پیشنهاد‌های برخی از دوستان و آشنایانش بود می‌گفت: «می‌دانم که این مسائل کمکی نمی‌کنند که فروش بالا برود… ولی خوب، بعضی از کاربران هم فکر می‌کنند اگر تعداد دنبال‌کننده‌ها زیاد باشد، حتما ما اعتبار بالایی داریم!» اما به گفته خانم گراتن:

«هیچ مشتری باهوشی به خاطر تعداد دنبال‌کننده از تو خرید نخواهد کرد! خیالت راحت باشد! پس بهتر است به جای هزینه‌های بی مورد، در جایی هزینه کنیم که می‌توانیم شانس بازگشت بالایی داشته باشیم.»

به همین دلیل هم جولیا کلا تصمیم گرفت هرگز به دنبال راه‌های میانبر نرود! یکی از دوستانش درباره جذب سریع دنبال‌کننده به یک روش متفاوت برایش توضیح داده بود. گفته بود که برخی از صفحاتی که تعداد زیادی دنبال‌کننده دارند، هرازگاهی با دریافت مبلغی برای تبلیغ و ترویج دنبال‌کننده‌ها برای شرکت در قرعه‌کشی آنها را تشویق می‌کنند تا حساب‌های مشتریانشان را دنبال کنند.

این دنبال‌کننده‌ها با دنبال کردن تعداد بیشتری از این صفحات شانس خود را برای بردن یک جایزه در قرعه‌کشی افزایش می‌دادند. اگر پس از قرعه‌کشی هم صفحات مزبور را ترک نمی‌کردند، برای قرعه‌کشی بعدی شانس دو برابری دریافت می‌کردند…

جولیا که از شنیدن این نوع جذب دنبال‌کننده خیلی تعجب کرده بود به دوستش گفت: «خوب یعنی هیچ کدام از این افراد حساب ما را به خاطر خودمان یا محصول مان دنبال نمی‌کنند و صرفا به خاطر شرکت در قرعه‌کشی در صفحه‌ای دیگر خواهد بود؟»

دوستش پاسخ داده بود: «دقیقا! ولی به‌هرحال همه دنبال‌کننده‌های واقعی هستند! یعنی از آنها که با پرداخت هزینه می‌خری نیستند. معمولا این دنبال‌کننده‌ها که می‌خری، حساب‌های غیرفعال یا تازه باز شده هستند. شبکه‌های اجتماعی آنقدر هوشمند شده‌اند که خودشان این مساله را تشخیص می‌دهند و الگوریتم‌های آنها مرتب این حساب‌ها را حذف می‌کند. اما این روش که برایت توضیح دادم حساب‌های فعال هستند.»

جولیا باز هم تاکید کرده بود: «اما به‌هرحال هیچ کدام‌شان، یا تقریبا اکثر آنها به محصول ما هیچ علاقه‌ای نخواهند داشت. حتی ممکن است، صفحه ما را به اصطلاح «بی‌صدا» کنند. تا پست هایمان بین پست‌هایی که واقعا علاقه دارند ظاهر نشوند.»

دوستش باز هم حدس او را تایید کرده بود.

جولیا از این بحث هم نتیجه گرفت که بعید است با این روش هم بتواند به بالا رفتن فروش کمک کند. در واقع چیزی که جولیا را متفاوت‌تر از سایر بازاریابان اجتماعی کرده بود این بود که او واقعا قصد داشت با استفاده از این ابزارها فروش شرکت را بالاتر ببرد و به شناخته شدن برندشان کمک کند. نه اینکه صرفا به دنبال این باشد که یک گزارش از عملکرد صفحه اجتماعی شرکت به مدیران بالا دست خود ارائه دهد.

خانم گراتن که پیشرفت جولیا را می‌دید با خودش می‌گفت: «اگر همه شرکت‌ها بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی را به فردی مانند جولیا می‌سپردند، بدون شک از آن نتیجه می‌گرفتند.»

اما متاسفانه بازاریابی دیجیتال به روش صحیح هنوز که هنوز است بین بسیاری از شرکت‌ها جا نیفتاده است و اکثرا راه‌های میانبر را ترجیح می‌دهند.

این مقاله در تاریخ 99/7/6 در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است.