تنشهای چند ماه اخیر ایران و آمریکا، همان ابتدا قیمت نفت را حدود 5 درصد افزایش داد. همه میدانند که تنشهای خاورمیانه در دهه 70 میلادی و شوک نفتی متعاقب آن، باعث ایجاد رکود تورمی در آمریکا شد.
این تجربه بالا رفتن تورم و نرخ بیکاری همزمان با رکود تقاضا، به قدری برای اقتصاد آمریکا ناخوشایند بود که این پیشفرض را ایجاد کرد که سیاستمداران آمریکا هر طور شده از تکرار چنین اتفاقی جلوگیری خواهند کرد؛ مخصوصا اگر این اتفاق در آستانه انتخابات ریاست جمهوری باشد.
بعد از این همه سال، این موضوع همچنان درست است. برای رایدهندگان قیمت سوختی که داخل خودروهایشان میریزند بسیار مهم است. اما با اینکه که سرمایهگذاران منتظر رفتار بعدی ترامپ در خاورمیانه و واکنش بازارها هستند، نکتهای را که نباید فراموش کرد این است که اقتصاد آمریکا دیگر آنچنان در برابر نوسانات قیمت نفت و شوکهای خاورمیانه آسیبپذیر نیست.
تحول ساختاری بزرگی که ترامپ دوست دارد آن را در بوق و کرنا کند این است که آمریکا در تامین انرژی داخلی به شکوفایی رسیده است. چند ماه پیش، این کشور برای اولین بار به صادرکننده خالص نفت تبدیل شده و با فروش 89 هزار بشکه در هر روز، میزان صادرات نفت آن از واردات پیشی گرفت.
این تحول، عمدتا از ذخایر نفتی شیل نشات میگیرد که باعث شده تولید داخلی آمریکا از 5 میلیون بشکه در روز در سال 2010 به 12 میلیون بشکه در سال گذشته افزایش یابد. درست است که نفت تولید داخل، همواره جایگزین خوبی برای نفت وارداتی آمریکا نیست، اما چنین الگویی، دینامیکهای ژئوپلتیک را متحول میکند.
فاکتور دومی که کمتر به آن توجه شده، کاهش رشد مصرف سوخت در آمریکا طی سالهای اخیر بوده است. انرژیهای تجدیدپذیر در حال حاضر 11 درصد مصرف انرژی آمریکا را به خود اختصاص میدهد و 17 درصد برق تولیدی با کمک این انرژیها است که نسبت به سالهای قبل، افزایش قابل توجهی را نشان میدهد. حتی کسبوکارها و مصرفکنندگانی که همچنان از سوختهای فسیلی استفاده میکنند، بهینهتر این کار را انجام میدهند و این روند سرعت بیشتری پیدا کرده است.
مساله مهم دیگری که ربطی به مقاصد زیست محیطی ندارد، رشد اقتصاد خدماتی است. اقتصاد صنعتی انرژی و سوخت بیشتری مصرف میکند و حالا کاهش روند تولید صنعتی و رشد 12 برابری بخش خدمات نسبت به بخش صنعت در سالهای اخیر، مصرف انرژی آمریکا را کاهش داده است.