نژادپرستی در آمریکا، شکل پنهانی جدیدی به خود گرفته است

شهر مینیاپولیس آواتار احتمالی نژادپرستی در آمریکا است. این شهر که جورج فلوید از هوستون به آن مهاجرت کرده بود، توسط مهاجران اسکاندیناوی که سد طبیعی کنار رودخانه میسی‌سیپی را کشف کرده بودند و می‌خواستند پایتخت آسیاب آرد دنیا را ایجاد کنند، ساخته شد. این مهاجرین شکل متمایزی از کاپیتالیسم اسکاندیناوی را با خود آورده بودند.

اما در این آرمانشهر مترقی، مناطقی وجود دارد که فقر در آنها متمرکز شده است و ساکنین آن به واسطه نژادشان منزوی هستند؛ مناطقی که پسران آنها بیش از اینکه احتمال داشته باشد وقتی بزرگ شدند سر کار بروند و صاحب خانه شوند و ازدواج کنند، راهی زندان می‌شوند. تحقیقات متخصصان دانشگاه هاروارد، نشان می‌دهد یک کودک سیاهپوست فقیر که 35 سال پیش در مینیاپولیس متولد شده، امروز در خانواده‌ای زندگی می‌کند که درآمد سالانه آن فقط 23 هزار دلار است.

این فقر که از والدین به فرزندان منتقل می‌شود، ویژگی خیلی از شهرهای بزرگ آمریکا است. جورج فلوید در مجتمعی دولتی در هوستون بزرگ شد و از یک شغل پاره‌وقت به زندان و مواد مخدر کشیده شد. او به مینیاپولیس آمده بود تا زندگی تازه‌ای را از سر بگیرد و در یک کلاب شبانه کار پیدا کرده بود.

این‌گونه محرومیت مداوم در برخی مناطق، که نسل به نسل منتقل می‌شود، نشان می‌دهد نژادپرستی در آمریکا بر چینش شهرها هم تاثیر گذاشته است. در جنوب، که بیشتر سیاهپوست‌ها در آن زندگی می‌کنند، تفکیک‌سازی نژادی حالت رسمی دارد.

در سال 1920 در شهر دولوث، واقع در شمال ایالت مینسوتا، شش کارگر سیرک سیاهپوست به تجاوز به یک زن سفیدپوست محکوم شده بودند. تحقیقات یک پزشک چنین چیزی را اثبات نکرد. اما سه تا از آنها، بدون محاکمه رسمی مجازات شدند.

با این همه، در نیمه اول قرن بیستم و بعد از تصویب قانون حقوق مدنی 1964، نژادپرستی در آمریکا شکل دیگری به خود گرفت و پیشرفت‌هایی در زندگی سیاهپوستان آمریکا به وجود آمد. در سال 1900 سن امید به زندگی در میان سیاهپوستان آمریکایی فقط 33 سال بود، در حالی که سن امید به زندگی سفیدپوستان 48 سال بود. در سال 1960 این اختلاف به هفت سال کاهش پیدا کرد و بعد از آن، پیشرفت متوقف شد. مثلا نرخ مالکیت مسکن در میان سیاهپوستان در سال 2021 کمتر از نرخ مالکیت مسکن در میان سفیدپوستان در سال 1870 است. در مینیاپولیس، سه چهارم خانواده‌های سفیدپوست مالک خانه‌های خود هستند، اما این رقم در میان خانواده‌های سیاهپوست فقط یک چهارم است. این یک پارادوکس است. از یک طرف بیشتر افراد بدبین اذعان می‌کنند که نژادپرستی در آمریکا از زمان کشته شدن مارتین لوتر کینگ در سال 1968 کاهش یافته است. اما چرا چشم‌انداز معیشتی سیاهپوستان آمریکا، به‌ویژه مردان، پیشرفتی را نشان نمی‌دهد؟ مبارزان در پاسخ می‌گویند نژادپرستی همچنان وجو دارد، اما به شکلی جدید، پنهانی و موذیانه درآمده است که مقابله با آن را پیچیده‌تر م